ماهی مون هی میخواست یه چیزی بگه
تا دهنشو باز میکرد 
آب میرفت تو دهنش ونمیتونست بگه.
دست کردم تو آکواریوم و درش آوردم 
شروع کرد از خوشحالی
بالا و پایین پریدن 
دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو، 
انقد بالا پایین پرید خسته شد خوابید


کاظم سعیدزاده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

فیلوزوف دلتنگ فرج یار گوشی دست دوم کسب درآمد از اينترنت Hannah فیلم رنگی KaraKaydo عصمت در باغ شهادت باز، باز است