پسرک پدربزرگش را تماشا کرد که نامه ای می نوشت .

 پرسید :

- ماجرای کارهای خودمان را می نویسید ؟ درباره ی من می نویسید ؟

پدربزرگش از نوشتن دست کشید و لبخند ن به نوه اش گفت :

- درسته درباره ی تو می نویسم اما مهم تر از نوشته هایم مدادی است که با آن می نویسم .

می خواهم وقتی بزرگ شدی مانند این مداد شوی .

پسرک با تعجب به مداد نگاه کرد و چیز خاصی در آن ندید .

- اما این هم مثل بقیه مدادهایی است که دیده ام .


کاظم سعیدزاده

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Robin خدمات کامپیوتری و چاپ Charles Charles دمنوش نیوشا تجهیزات چشم پزشکی بینا طب روزانه های یک تریکو تیلو مانیایا سینک استیل صنعتی خاطراتِ آنلاین نود32 یوزرنیم و پسورد نود 32 جدیدترین آپدیت روزانه نود32 یوزرنیم پسورد جدید nod32 username password