البته اين به معني آن نيست که ما برنامهاي نداريم يا خود را براي آينده آماده نميکنيم. ما تمام اين امور را ميتوانيم انجام دهيم و در عين حال از هر لحظه هم لذت ببريم؛ درست به همان شکلي که بر ما آشکار ميشود؛ به طور مثال، اگر هدفمان اين باشد که هر روز براي آمادگي در آزمون سراسري تست بزنيم، ميتوانيم اين کار را در حالي انجام دهيم که از فرآيند تستزني لذت ببريم؛ نه اينکه دايم به اين فکر کنيم که: «آيا اين تست يا مشابه آن در کنکور خواهد آمد و اگر تستي مشابه اين تست در کنکور بيايد، من ميتوانم به آن پاسخ بدهم؟» يا مدام کتاب تست را ورق بزنيم و از حجم باقي مانده غصه آن بخوريم.
زماني که ما خودمان را براي زندگي در لحظه آموزش ميدهيم، خود را در آن لحظه فرو ميبريم و زيبايي آن را کشف ميکنيم. ما ياد ميگيريم که روي انرژي خود، تمرکز کرده و آن را مديريت کنيم. حتي زماني که استراحت ميکنيم، بايد آن لحظه را مزه مزه کنيم. انجام اين کار به ما فرصتي براي دوباره شارژ شدن، دوباره تازه شدن و پيدا کردن شفافيت ميدهد.
اگر ياد بگيريم که از فرايند درس خواندن لذت ببريم، از اين همه نگراني، ياس و اندوه رهايي خواهيم يافت و آگاهانه، مسؤول و هدفمند زندگي خواهيم کرد و بهرهوري از مواهب الهي و لذت بخشي زندگي را بيشتر احساس ميکنيم.
وقتي ما در گذشته زندگي ميکنيم و مدام براي اشتباهاتمان آه ميکشيم يا از برخوردي که با ما شده است، گله داريم، اجازه نميدهيم که تجارب دردناک و اشتباهات پيش آمده يا روزگار سخت، بگذرند؛ در واقع، ما خود را به درک حال و آيندهاي مشابه محکوم ميکنيم. ما بايد بپذيريم که نميتوانيم گذشته را تغيير بدهيم. زندگي در لحظه، به معني آن است که اجازه بدهيم گذشته عبور کند و به آينده اعتماد کنيم. اگر ما مثبت بين بوده و به زمان حاضر خوش بين باشيم، آينده ما نيز مثبت و اميد بخش خواهد بود
درباره این سایت